کتاب. ریچارد برانسون

آقای ریچارد برانسون یکی از افراد موفق انگلیس و مالک چند شرکت است او توانست از نقطه صفر موفقیت های بسیاری کسب کند که بی شک تربیت و شخصیتی که در او شکل گرفته بود مسبب این موفقیت ها شدند.

موفقیت از نظر ایشون باید در ابعاد مختلفی باشد از جمله: آسایش و راحتی در زندگی برای خود و خانواده، احساس خوشبختی و آرامش، توانایی کمک کردن به بقیه و...

ایشون در کتابی که نوشتند سرگذشت خود را بیان میکنند. نکته قابل توجهی که وجود داشت این است که خانواده او در تمام مراحل این سفر او را حمایت میکردند. کاری که شاید خیلی از خانواده ها آن را انجام نمیدهند.

مادر ریچارد به نظر زن سختگیری بوده است و مسئولیت های دشوار و خسته کننده ای بر دوش او میگذاشته است. مادر او معتقد بود که یک انسان همیشه باید در حال انجام کاری باشد و شخصیت فعالی داشته باشد.

 ریچارد برانسون و مادرش 

آقای ریچارد تصمیم گرفت تحصیل را رها کند و در عوض به چاپ نشریه اش بپردازد زیرا او فهمیده بود به علت بیماری خوانش پریشی در درس های مدرسه، نمیتواند نمرات خوبی بگیرد.

در حالی که عکس العمل اکثر دانش آموزان در شرایطی که جز دانش آموزان ضعیف کلاس باشند منزوی شدن است. ریچارد در آن سن فهمید اگر نمرات درس اعتماد به نفس او را میگیرند درعوض میتواند در تیم های ورزشی و فعالیت های دیگر مدرسه موفق باشد و این کمبود اعتماد به نفس را جبران کند. شخصیت ریچارد در برخورد با ناراحتی ها یا اتفاقاتی که باعث میشدند به اعتماد به نفس و توانایی های او لطمه وارد شود اینگونه بود که به دنبال کارهایی میگشت که در آن استعداد داشت و میتوانست اعتماد به نفس خود را بازیابد.

یکی از توانایی هایی که باید به هر فرزند از سنین کم آموزش داد این است که به او کمک کنیم تا همیشه اعتماد به نفس داشته باشد. این کار را میتوانیم با آموزش کودک به جست و جو در فعالیت های مختلف و پیدا کردن فعالیت هایی که میتواند به خوبی از پس آن ها برآید انجام دهیم.

ریچارد زمانی تصمیم به ترک تحصیل گرفت که از مدتی قبل کار چاپ مجله را شروع کرده بود. با اینکه هنوز ابتدای موفقیت هایش بود اما او فهمید زمانی را که مشغول انجام کارهای مجله است دارد از تمام توانایی و ظرفیت خودش استفاده میکند. این کار او را به شوق می آورد و درآمد کسب میکرد. خانواده ریچارد علاوه بر اینکه به او اجازه ترک تحصیل دادند بلکه در طی مسیر همچنان او را حمایت میکردند.

 

شاید خیلی از افراد اطراف ما هم بخواهند که ترک تحصیل کنند. اگر این انتخاب را به دانش آموزانودانشجویان مان بدهیم احتمالا خیلی ها بگویند که موفق ترین افراد، مدرسه و دانشگاه را رها کردند و وارد بازار کار شدند پس ما هم اگر هزینه ای برای تحصیل نپردازیم و سریع تر وارد بازار کار شویم موفق تر خواهیم بود. اما باید با خودمان صادق باشیم آیا اگر ما تصمیم به ترک تحصیل میگیریم در کنارآن داریم تصمیم به ترک رشد و آموزش هم میگیریم؟

 

موفق هایی که ترک تحصیل کردند سخت کار کردند، بی خوابی کشیدند، همچنان به مطالعه کتاب میپرداختند و زمانی را صرف یادگیری مهارت و کارهای جدید میکردند. در واقع آموزش و پرورش آن ها حتی سخت تر از مدرسه ادامه داشت اما در قالب قوانین و ساختار مدرسه و دانشگاه نبود. پس اگر قرار است انتخابی بین ادامه تحصیل و ترک تحصیل داشته باشیم ابتدا باید نمونه ای از گروه اول افرادی که ترک تحصیل کردند و موفق شدند و

گروه دوم  کسانی که ترک تحصیل کردند و موفق هم نشدند پیدا کنیم و این بین این دو گروه مقایسه انجام دهیم. 

نکته دیگری که از کتاب ریچارد متوجه شدم این بود که شخصیت ریچارد همیشه به دنبال چالش ها و هیجان و ریسک بود و او هیچ وقت به دنبال ثبات و سکون نبود همین عامل باعث شد او بتواند چاپ مجله اش و فروشش را گسترش دهد و بعد آن شرکت های دیگری ایجاد کند.

ریچارد برانسون

 تمام ما انسان ها با لحظاتی مواجه هستیم که ممکن است فکر کنیم دیگر راه حلی وجود ندارد، بین دو تصمیم شک کنیم و نتوانیم تصمیم درست را تشخیص دهیم و یا همکاران ما با کار ما مخالفت کنند و از کار ما ایراد بگیرند. مطالعه این کتاب شما را در سفر ریچارد و نگرانی هایش همراه خود میبرد و شاهد تصمیم گیری های ریچارد در آن موقعیت های حساس خواهید بود.

کتاب کوتاه ریچارد از این لحظات سخت و تصمیم گیری ها و تجربه اش برای ما میگوید...بی شک خواندن این کتاب به شما یادآوری میکند که اگر شما هم در لحظات سخت زندگیتان هستید افراد دیگری هم قبل شما وجود داشته اند که از پس لحظات سخت زندگیشان بر آمدند.